ای سروری که قول تو چون وحی منزل است


کارت چون معجزات رسولان مرسل است

عالی دو آیت است علا و بها بهم


در شان دین و دولت تو هر دو منزل است

هر روز بر دوام دهد آفتاب نور


بر آفتاب جود تو گویی موکل است

تا از نسیم خلق تو گیتی معطر است


بازار و کار عطر فروشان معطل است

گر واجب است درخور تفصیل مجملی


تفصیل جود را کف راد تو مجمل است

باطل کند حسام تو چون معجز کلیم


چندانکه حاسدان تو را سحر مبطل است

هنگام مدح مخلص اشعار شاعران


بی نام و بی خطاب تو موقوف و مهمل است

چون دایره است شعرم و مدح تو مرکز است


چون آینه است طبعم و جود تو صیقل است

آن خوبترکه پیش تو آرم عروس مدح


کز جود تو قبالهٔ کابین مسجل است

آن خلعت شریف که فرموده ای مرا


همتای جامه های نسیج و مثقل است

اسبی که داده اند نه از خاص تو مرا


پیرست و بد رواست کهن لنگ و کاهل است

گر با فسار و توبره جلدست در علف


با زین و با لگام به رفتار تنبل است

بالای او به قصر مشیدست نردبان


حلقوم او به بئر معطل مرمل است

مالد به قصر و بر در و دیوار خویشتن


گویی ز فرق تا قد مش گر و دمل است

ترکیب او زگونهٔ سرخ و مزاج سرد


همرنگ آب صندل و هم طبع صندل است

بالا گهی نبیند گویی که اعورست


گاهی یکی دو بیند گویی که ا حول است

اسبی قوی است از در گردون کشیدن است


نه از در نشست حکیمان افضل است

در شهر وراه در همه جایی مرا برو


نه جای اعتماد و نه جای معول است

از عین دولت است شکایت درین عطا


کوته کنم حدیث اگر چه مفصل است

زان سان که هست باز فرستادمش به تو


آن را بدل فرست که تشریف اول است

تا در زمانه چون مه کانون کشد سپاه


در تابه خانه موسم کانون و منقل است

تاج سر قبیله و آل پدر تو باش


کز تو سرش به تاج بزرگی مکلل است

می خواه از آن صنم که بناگوش و زلف او


کافور مشک پرور و مشک مسلسل است